loading...
وبلاگ علمی
امیرمتین کباری بازدید : 33 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

ابرنواختر چيست؟

بسياري از پديده‌هايي كه در آسمان اتفاق مي‌افتند، داراي طبيعتي منظم و تكرارپذيرند، مانند طلوع و غروب خورشيد و ماه و همچنين حركت ظاهري اين دو جرم در بين صورت‌هاي فلكي. از روي همين حركات، تمدن‌هاي باستاني موفق به اندازه‌گيري طول سال و تدوين نظام‌هاي گاهشماري شده بودند. شمار ديگري از پديده‌هاي نجومي داراي طبيعت منظم و تكرارپذير هستند ولي كشف نظم آنها چندان كار ساده‌اي نيست. از جمله‌ي اين پديده‌ها مي‌توان به خورشيدگرفتگي و ماه‌گرفتگي اشاره كرد. هر چند كه اخترشناسان بابلي در زماني نزديك به 2500 سال پيش موفق به كشف زمان روي دادن اين اتفاقات شده بودند و پيشبيني‌هاي آنها در بيشتر موارد درست از آب درمي‌آمد. در اين ميان پاره‌اي از اتفاقات نجومي وجود دارند كه زمان روي دادن آنها مشخص نيست و حتي گاه ممكن است قرن‌ها بگذرد بدون آن كه از چنين رويدادهايي خبري باشد.
شرح فوق براي علاقمندان به اخترشناسي بي‌گمان تداعي كننده‌ي «ابرنواخترها»ست. ابرنواخترها ستارگان پرجرمي هستند كه به پايان عمر خود رسيده‌اند و با يك انفجار بسيار مهيب و خيره‌كننده به عمر خود خاتمه مي‌دهند. ابرنواخترها در زمان انفجار، براي مدت كوتاهي به آنچنان درخشندگي مي‌رسند كه مي‌توانند حتي با درخشش كل كهكشان خود برابري كنند. ولي آخرين ابرنواختري كه با چشم غيرمسلح ديده شده، مربوط به سال 1604 ميلادي است و از آن زمان تاكنون ما شاهد درخشش ابرنواختري در كهكشان راه شيري نبوده‌ايم.
پيدا كردن ثبت‌هاي تاريخي ابرنواخترها، يكي از فعاليت‌هاي مهم در رشته‌هاي تاريخ اخترشناسي و اخترباستان‌شناسي به شمار مي‌رود و هر از چند گاهي شاهد آن هستيم كه باستان‌شناسان غربي با پژوهش در نقاشي‌ها و حكاكي‌هاي سرخپوستان نشانه‌هايي از توجه بوميان سرخپوست به اين پديده‌هاي جالب را كشف مي‌كنند. البته لازم به ذكر است كه منجمان چين باستان بيشترين و دقيق‌ترين ثبت‌ها را از ابرنواخترها را به يادگار گذاشته‌اند و بسياري از ابرنواخترهاي باستاني همانند ابرنواخترهاي 2241 و 352 پيش از ميلاد را تنها در گزارش‌هاي منجمان چيني ديده‌ايم.
متاسفانه با وجود پيشينه‌ي بسيار بالاي اخترشناسي در ايران و توجه فراواني كه حتي اختربينان به پديده‌هايي از اين دست داشته‌اند، هيچ گاه نام ايران و منجمان ايراني در بين رصدكنندگان ابرنواخترها آورده نشده و تنها در چندين مورد استثناي مربوط به دوره‌ي اسلامي اشاره‌اي به اعراب شده است. جالب آن كه در يكي از همين موارد هم گزارش دهنده‌ي ابرنواختر، يك پزشك اهل دمشق به نام ابن ابي اصيبعه است. وي در نوشته‌هاي خود از ظهور يك ستاره‌ي جديد در سال 446 قمري (1054 ميلادي) خبر مي‌دهد. به گفته‌ي وي اين ستاره در صورت فلكي دوپيكر (جوزا) قرا داشته و از نظر او عامل بيماري طاعوني بوده است كه با ظهور خود هزاران نفر را به سوي مرگ كشانده بود.
با اين حال در تعدادي از نوشته‌هاي مورخين ايراني نشانه‌هاي از ظهور ابرنواخترها وجود دارد و نگارنده در اين نوشتار قصد دارد به ثبت‌هايي كه از ابرنواختر سال 1572 برخورد كرده، اشاره كند. با اين اميد كه در آيندهاي نه چندان دور بتوانيم با عرضه‌ي اين ثبت‌ها به مجامع جهاني، قدمي كوچك در زنده كردن ياد اخترشناسان كهن ايراني برداريم.
در ششم نوامبر سال 1572 ستاره‌اي درخشان در صورت فلكي ذات الكرسي پديدار گرديد. اين ستاره امروزه با نام ابرنواختر تيكو Tyco’s Nova شناخته مي‌شود چرا كه اخترشناس بزرگ دانماركي ،تيكو براهه، مطالعات بسيار گسترده‌اي بر روي اين ابرنواختر انجام داد و چندي بعد با انتشار كتابي نتايج مشاهدات خود را به عالم عرضه كرد. مشاهدات تيكو براهه در مورد اين ابرنواختر را مي‌توان آغاز انحطاط نجوم ارسطويي و آغاز اخترشناسي جديد دانست؛ هر چند كه هيچ گاه نبايد از نظر دور داشت كه اخترشناساني چون ابو سعيد سجزي قرن‌ها قبل از تيكو براهه، نظام ارسطويي را به چالش كشيده بودند و نظرياتي نو و جديد عرضه داشتند كه متاسفانه به دليل نفوذ طرفداران تفكر ارسطويي، نظريات آنان نتوانست به تفكر رايج در جامعه‌ي علمي آن روز بدل گردد.
ظهور ابرنواختر سال 1572 در ايران آن روزگار هم مورد توجه قرار گرفت و امروزه در آثار مورخين آن زمان مي‌توانيم نشانه‌هايي از اين ابرنواختر را پيدا كنيم. لازم به ذكر است كه در سال 1572 ميلادي (برابر با سال 980 هجري قمري) شاه تهماسب صفوي بر ايران حاكم بوده است. در اين دوره هم وجود تاريخ‌نگاران گوناگون سبب شده است كه شرح‌هاي به نسبت كاملي از اوضاع اجتماعي، سياسي و حتي فرهنگي آن دوران به دست ما برسد. تاريخ «جهان آراي عباسي» كه توسط ميرزا محمد طاهر وحيد قزويني (1112-1015) نگاشته شده است، يكي از مهمترين آثار تاريخي مربوط به دوره‌ي صفويان است. (ذكر اين نكته لازم به نظر مي‌رسد كه ميرزا محمد طاهر قزويني در زمان شاه عباس دوم مورخ رسمي دربار صفويان بود و در زماني كه وي به تاريخ‌نگاري مي‌پرداخت حدود 100 سال از ظهور ابرنواختر 1572 گذشته بود.) اگر در كتاب تاريخ جهان آراي عباسي به حوادث سال 980 ه.ق نگاهي بيندازيم به نشانه‌هاي جالبي از ابرنواختر 1572 ميرسيم، آنجا كه از قول نويسنده مي‌خوانيم:
«ديگر در ثمانين و تسعمائه آتشي در جنب قطب شمالي به هم رسيده تا هفت ماه باقي بود و خاكستر فرو مي‌ريخت و در آن ايام طاعون نيز در بعضي بلاد به هم رسيد.»
در همين توصيف كوتاه درمي‌يابيم كه منظور جناب قزويني چيزي جز همان ابرنواختر تيكو نبوده است. چرا كه اشاره‌ي وي به «جنب قطب شمالي» كه مكان تقريبي صورت فلكي ذاتالكرسي‌ست و همچنين مدت زمان زيادي كه براي پديدار بودن اين «آتش» ذكر شده است، جاي شكي باقي نمي‌گذارد كه ما با گزارشي از پديدار شدن يك ابرنواختر روبه‌رو هستيم؛ مربوط دانستن ظهور اين «آتش» ناشناخته با ظهور طاعون هم نشان مي‌دهد كه در سال 1572 هم همان تفكري كه در زمان ابن ابي اصيبعه و پديدار شدن ابرنواختر 1054 وجود داشت، باز هم در ميان اختربينان و مردم حاكم بوده است.
نكته‌ي مهم ديگر در مورد ثبت اين ابرنواختر اين است كه بر اساس مشاهدات و رصدهاي تيكوبراهه ابرنواختر سال 1572 تا حدود 15 ماه با چشم غير مسلح قابل مشاهده بوده است، اين ابرنواختر در ابتدا درخشان‌تر از سياره‌ي زهره به نظر مي‌رسيد ولي با مرور زمان و به تدريج از فروغ آن كاسته شد تا آن كه بعد از 15 ماه از پديدار شدنش ديگر به هيچ عنوان در آسمان ديده نمي‌شد. در حالي كه در كتاب جهان آراي عباسي مدت 7 ماه ذكر شده است. اين تفاوت را مي‌توان معلول 2 علت دانست؛ اول آن كه به دليل گذشت زمان و همچنين ثبت نشدن درست مشاهدات چنين خطايي به وجود آمده و دومين احتمال آن است كه اختربينان و ستاره‌شناسان تنها تا زماني كه ستاره درخشندگي زيادي داشته به آن توجه داشته‌اند و زماني كه درخشندگي اين ابرنواختر همانند ساير ستاره‌هاي ذات الكرسي شده بود از توجه به آن صرفنظر كرده‌اند.
يكي ديگر از مورخان مهم عهد صفوي، حسن بيگ روملو است. روملو بنابر گفته‌ي خودش در سال 937 ه.ق (1530 ميلادي) به دنيا آمده و در زمان شاه تهماسب و شاه اسمعيل دوم به ثبت وقايع مشغول بوده است. يعني وي در زمان پديداري ابرنواختر 1572 در قيد حيات بوده و اين حادثه را به چشم خويش تماشا كرده است. در حالي كه ميرزا محمد طاهر وحيد قزويني در زمان ظهور ابرنواختر هنوز به دنيا نيامده بود. به همين دليل نوشته‌هاي حسن بيگ روملو مي‌تواند از اعتبار و دقت بيشتري برخوردار باشد.
نوشته‌هاي حسن بيگ روملو در كتابي به نام «احسن تواريخ» به شاه اسمعيل دوم عرضه شده است. در اين كتاب اگر به حوادث سال 980 ه.ق مراجعه كنيم باز هم نشانه‌هايي از ثبت ابرنواختر سال 1572 را مي‌بينم. هر چند كه گزارش روملو با گزارش قزويني اندكي تفاوت دارد، اما نكته‌اي بسيار مهم در گزارش روملو موجود است كه شايسته‌ي توجه و پژوهش‌هاي بيشتر است. با هم به گزارش روملو نگاهي مي‌اندازيم تا نكته‌ي بديع گزارش وي را پيدا كنيم
«در اين سال آتشي در آسمان در جنب قطب شمالي ظاهر شده تا مدت 9 ماه امتداد يافته، آخر از نظرها غايب شد. قبل از اين، در زمان انس پادشاه روم كه معاصر قباد پدر انوشيروان بود اين نوع علامتي در قطب شمالي واقع شد، مدت هفت ماه امتداد يافته آخر به طريق خاكستر فرو ريخته بعد از آن علت طاعون در بلاد روم واقع شد»
در همين نوشته‌ي كوتاه نكات بسياري نهفته است. مي‌بينيم كه روملو هم به «جنب قطب شمالي» اشاره مي‌كند ولي آنجا كه از مدت زمان مرئي بودن «آتش» سخن مي‌گويد به جاي هفت ماه به 9 ماه اشاره مي‌كند؛ با مقايسه مدتي كه قزويني و روملو اشاره مي‌كنند و همچنين مدت صحيح 15 ماهي كه تيكو به رصد ابرنواختر پرداخته، مي‌توان اين احتمال را قوي‌تر دانست كه رصدگران، اخترشناسان و اختربينان تنها تا زماني كه ابرنواختر 1572 درخشان‌تر از ساير ستاره‌هاي ذات الكرسي بوده به آن توجه داشته‌اند و تا زمان محو كامل آن به رصد و پيگيري سرنوشت اين ستاره‌ي جديد نپرداختند.
ولي نكته‌ي بسيار مهم در گزارش حسن بيگ روملو، اشاره‌ي وي به يك پديده‌ي مشابه است پديده‌اي كه در زمان حكومت قباد ساساني رخ داده است. وي در اين گزارش از پادشاه روم «انس» نام مي‌برد كه همان آناستاسيوس اول Anastasius I است. آناستاسيوس اول در فاصله‌ي سال‌هاي 491 تا 518 امپراتور روم بود.
متاسفانه ما نمي‌دانيم كه منبع و ماخذ حسن بيگ روملو در نقل اين گزارش چه بوده است تا با آگاهي‌هاي بيشتري در مورد صحت و سقم آن اظهار نظر كنيم. ولي در عين حال نمي‌توانيم از كنار اين گزارش هم بي‌تفاوت عبور كنيم؛ بلكه بايد با مطرح كردن احتمالات و همچنين پژوهش‌هاي بيشتر در اثبات درستي يا نادرستي اين سخن، بيشتر بكوشيم.
نخستين نكته‌اي كه بايد به آن توجه كنيم، اين است كه در فهرست‌هايي كه امروزه از ابرنواخترهاي ثبت شده ارائه مي‌گردد، در فاصله‌ي سال‌هاي 437 تا 827 شاهد ثبت هيچ ابرنواختري نيستيم. پس ما يا با يك ثبت جديد ابرنواختري روبه‌رو هستيم و يا با يك خطاي تاريخ‌نگاري. البته مي‌توان اين احتمال را پيش كشيد كه ابرنواختر ياد شده از سوي روملو همان ابرنواختر سال 437 ميلادي بوده است. يعني زماني كه بهرام گور بر ايران حكم مي‌رانده.
نكته‌ي دوم اين است كه زمان ياد شده براي پديدار شدن اين ابرنواختر احتمالي (يعني همان زمان قباد)، مصادف با بسياري از آشفتگي‌هاي مذهبي و سياسي در ايران است. در همين زمان است كه قحطي عظيمي در ايران روي مي‌دهد و به دنبال اين قحطي كار مزدك و پيروان وي بالا مي‌گيرد و در نهايت هم اين غائله با كشتار بي‌رحمانه‌ي مزدكيان خاتمه مي‌يابد. داستان مزدك و سلطنت قباد در شاهنامه‌ي فردوسي به تفضيل بيان شده، ولي در هيچ كجاي اين داستان نشانه‌اي از وقوع چنين پديده‌اي وجود ندارد (هر چند كه بايد اذعان داشت بيان نشدن يك حادثه در يك كتاب نمي‌تواند دليلي بر روي ندادن آن حادثه باشد؛ ضمن اين كه در شاهنامه‌ي فردوسي از ساير ابرنواخترهايي كه امروزه در پديدار شدنشان شكي نداريم هم گزارشي نداريم) در كتاب سياست‌نامه‌ي خواجه نظام الملك هم كه قسمتي از آن به شرح حال مزدك اختصاص يافته، باز چيزي نمي‌بينيم، البته در اين كتاب مي‌بينيم كه از مزدك به عنوان منجم هم ياد مي‌شود.
نكته‌ي سومي كه مي‌توان به آن توجه كرد ظهور طاعون است، اين بيماري در بسياري از موارد محدود به يك شهر يا منطقه مي‌شده است و به عنوان نگارنده‌ي اين مقاله بايد اذعان كنم كه يافتن يا تهيه‌ي فهرستي از مناطق و زمان‌هايي كه در بازه‌ي زماني يادشده گرفتار طاعون شده‌اند از توانايي علمي بنده خارج است؛ با اين حال اگر شيوع طاعون آنچنان گسترده بوده كه موجب به ياد ماندن ابرنواختر شده است، بايد به همه‌گيري سال‌هاي 541 و 542 ميلادي اشاره كنيم. بر اثر اين همه‌گيري، كه اولين همه‌گيري ثبت شده طاعون است تعداد زيادي از جمعيت شمال آفريقا، اروپا و آسياي صغير به كام مرگ كشيده شدند و حتي شيوع اين بيماري موجب توقف جنگ‌هاي ايران و روم (در زمان انوشيروان) گشت. بر اين اساس اگر گستردگي و قدرت طاعون را عامل به ياد ماندن اين ابرنواختر احتمالي بدانيم آنگاه بايد زمان اين رويداد را با زمان همه‌گيري طاعون در 541 و 542 ميلادي مرتبط بدانيم. هر چند كه به نظر نگارنده، تحقيق در زمينه‌ي اين كه بيماري طاعون در زمان آناستاسيوس اول تا چه حد شيوع و تلفات داشته، مي‌تواند در روشن شدن نتيجه اين بحث بسيار موثر باشد.
البته اثبات درستي يا نادرستي گزارش روملو درباره‌ي ابرنواختري كه احتمالا در زمان قباد ساساني (يا زماني نزديك به سلطنت وي) اتفاق افتاده را مي‌توان به اخترشناسان حرف‌هاي محول كرد. زيرا اگر چنين ابرنواختري رخ داده باشد باقي مانده‌ي آن، هم اكنون بايد قابل رصد باشد؛ پس بايد از اخترشناسان حرف‌هاي بپرسيم كه: «آيا در صورت‌هاي فلكي نزديك قطب شمال سماوي، بقاياي ابرنواختري وجود دارد كه زمان انفجار آن به حدود 1500 سال قبل برگردد؟» پاسخ به اين پرسش گر چه ممكن است ساده نباشد، اما مي‌تواند راهگشاي تحقيق ما در مورد ابرنواختر احتمالي باشد كه بنابر نوشته‌ي حسن بيگ روملو در زمان قباد رخ داده است و اين پرسش بي‌گمان اخترشناسان ايراني را در هر كجاي دنيا كه باشند به خود فرا مي‌خواند تا با پاسخ دادن به آن گامي ديگر در اعتلاي تاريخ نجوم ايران برداشته باشيم.


امیرمتین کباری بازدید : 79 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

جدول تناوبی

 

 

 

ویژگیهای جدول تناوبی

۱) عناصرجدول براساس افزایش عدداتمی دراین جدول مرتب شده است.

۲) جدول دارای ۱۸ ستون عمودی است که به هریک گروه گویند.

۳) جدول دارای ۸ گروه اصلی و ۱۰گروه فرعی می باشد.

۴) گروه های ۱،۲،۱۳،۱۴،۱۵،۱۶،۱۷،۱۸ را گروه های اصلی گویند.

۵) گروه ۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹،۱۰،۱۱،۱۲ را گروه های فرعی گویند.

۶) گروه یک اصلی را (به جز هیدروژن) گروه فلزات قلیایی گویند.(درلایه آخرشان فقط یک الکترون دارند)

۷) گروه ۲اصلی راگروه فلزات قلیایی خاکی گویند.(درلایه آخر ۲الکترون دارند)

۸) گروه ۷اصلی راگروه هالوژن ها گویند.(درلایه آخر ۷الکترون دارند)

۹) گروه ۸اصلی که همه گازهستند.همه راگازهای نادر،نجیب،کمیاب،خنثی.

۱۰) بیشترین عنصر مربوط به گروه سوم جدول یا یک فرعی است که دارای ۳۲عنصر است.

۱۱) درجدول تناوبی تعداد فلزات بیشتراز نافلزات و تعداد نافلزات بیشتراز شبه فلزات است.

۱۲) تنها فلزمایع دردمای صفردرجه جیوه است باعدد اتمی ۸۰

۱۳) دردمای ۲۵درجه دوفلز مایع،جیوه وفرانسیم هستند.

۱۴) تنها نافلز مایع بروم باعدد اتمی ۳۵ است.

۱۵) جدول دارای ۷ ردیف افقی می باشد که دوره یا تناوب گویند.

۱۶) دوره اول دارای ۲عنصر است: لیتیم،بریلیم

۱۷) تناوب دوم وسوم هریک دارای ۸عنصر است.

۱۸) دوره چهارم وپنجم هریک دارای ۱۸عنصر است.

۱۹) دوره ششم دارای ۳۲عنصراست.

۲۰) درهرگروه همه ی عناصر خواص شیمیایی مشابه دارند.

۲۱) درهردوره یاتناوب فقط یک لایه الکترونی پر میشود.

۲۲) ازبالا به پایین خاصیت فلزی افزایش می آید.

۲۳) ازپایین به بالا خاصیت نافلزی افزایش می آید.

۲۴) ازچپ به راست ازخاصیت فلزی کاسته وبه خاصیت نافلزی افزوده میشود.

۲۵) قوی ترین فلز فرانسیم(۸۷) وقوی ترین نافلز فلوئور(۹) است.

۲۶) ازچپ به راست درجدول،حجم اتم یاشعاع اتم کاهش می یابد.

۲۷) از بالا به پایین درجدول،حجم اتم یاشعاع اتم افزایش می یابد.

۲۸) جدول تناوبی به ۴قسمت و۳دسته عناصر تقسیم می شود.

۲۹) به دورترین لایه از هسته لایه والانس یا لایه ظرفیت می گویند.

۳۰) اگردرلایه والانس عنصری ۱،۲،۳ الکترون وجودداشته باشد آن عنصر فلز است بجز هلیم وهیدروژن

۳۱) اگردرلایه والانس عنصری ۴،۵،۶،۷،۸ الکترون وجودداشته باشد آن عنصرنافلز است.

۳۲) بااستفاده از این روش شبه فلزات مشخص نمی شوند اما می توان آن راباکلمه تاژ اسب است. که اسم آنها  Te- As- Ge- Sb- Si- B است.

۳۳) تمام عناصر تمایل دارند به حالت پایداربرسد وحالت پایدار به ۲شکل ممکن است:
الف) تنها دراطراف هسته یک لایه وجود داشته باشد ودرآن لایه ۲الکترون قرارداشته باشد.
ب) بیش ازیک لایه دراطراف هسته اتم وجودداشته باشد ودرلایه آخر ۸ الکترون وجودداشته باشد.

۳۴) ظرفیت تعدادالکترونهایی است که یک عنصر میگیرد یاازدست می دهد تابه حالت پایداربرسد وتعداد پیوندها رانشان می دهد.

۳۵) هیدروژن یک عنصرتک خانواده است زیرابرخی خواص منحصربه فرددارد مثلا هم الکترون می دهد وهم الکترون می گیرد ودر واکنش ها شرکت می کند.

۳۶) فلزات تمایل دارند الکترون ازدست بدهند وبه یون مثبت یاکاتیون تبدیل شود.

۳۷) نافلزات تمایل به گرفتن الکترون دارند وتشکیل آنیون یا یون منفی می دهند.

 

روش آسان یادگرفتن عناصر جدول تناوبی

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام موضوع رامی پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 74
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 2,912
  • بازدید کلی : 15,871