loading...
وبلاگ علمی
امیرمتین کباری بازدید : 20 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)
  آیا شما به مسائل پارانرمال باور دارید؟
آیا شما به مسائل پارانرمال باور دارید؟

آیا شما به مسائل پارانرمال باور دارید؟

با شروع صحبت‌ها در مورد عصر خرد و تفکر منطقی، پدیده‌های خارق العاده جدیدی در میان انسان‌ها ظاهر شدند. پدیده خواب مغناطیسی یا هیپنوتیزم (مزمریسم) و اسپیریچوالیسم (معنویت‌گرایی) شروع به ظهور کرده و هر کسی که وقت مطالعه در مورد آنها را داشت، می‌توانست به‌راحتی در مورد آنها اطلاعات به‌دست آورد. این پدیده‌ها کم‌کم به‌عنوان پدیده‌های «روان بینی» و «پارانرمال» مشهور شدند. بسیاری از دانشمندان تا به امروز به این پدیده‌ها به‌عنوان واقعیت‌هایی غیر قابل انکار نگریسته و در مورد آنها به مطالعه پرداخته‌اند. در این میان با اینکه این پدیده‌ها برای بسیاری از مردم خارق‌العاده به نظر می‌رسند؛ اما بسیاری از تاریخ دانان و همین‌طور روان شناسان در مورد آنها توضیحاتی ارائه کرده‌اند.

 

مورخان به این مسائل بیشتر به عنوان جایگزین باورهای آیینی، علمی و حتی در ارتباط با وضعیت‌های اجتماعی نگاه می‌کنند. برای مثال در نظر آنان اسپیریچوالیسم به عنوان پاسخی برای افزایش بی‌اعتمادی و شک نسبت به مسیحیت به‌وجود آمده بود تا نیازهای روانی و فلسفی افراد را تغذیه کند. علاقه و مطالعه تعدادی از دانشمندان در مورد این پدیده‌ها باعث شد تا نظر بسیاری از آنان تغییر کرده و باور آنها به اینکه این پدیده‌ها عادی (و نه خارق‌العاده) هستند تقویت شود. این روند به‌مرور زمان دچار تغییراتی شد. باورهای مردم هم با توجه به این بسترهای جدید و رشد تکنولوژیک تغییر کرد؛ اما این باورها هنوز هم تا حدی بر جای خود مانده بودند ولی این بار هر چه میزان مدارک و وجود توضیحات برای یک پدیده کمتر باشد به همان نسبت باور به غیرعادی و خارق‌العاده بودن آنها بیشتر می‌شد. این طرز برخورد در میان مردم تا به امروز ادامه پیدا کرده است. اما از طرف دیگر، محافل آکادمیک در بسیاری موارد مدارک و شواهد موجود در مورد یک پدیده پارانرمال را به‌سادگی و با بی‌توجهی نادیده می‌گیرند. با این حال اگر بخواهیم دلیل باور به این پدیده‌ها را درک کنیم باید تا جایی که امکان دارد به جزئیات دیدگاه‌های شاهدان، معتقدان و ناباوران دقت کنیم.

 

درک اعتقادات پارانرمال

باورها معمولا رفتارهایی پیشنهادی در نظر گرفته می‌شوند. برای درک این موضوع بارش باران را در نظر بگیرید. مردم ممکن است باور داشته باشند که باران می‌بارد یا نمی‌بارد؛ اما هیچ‌کس در مورد آن به‌عنوان باور فکر نمی‌کند. «باور داشتن» بیشتر در مورد چیزهای مشکوک یا نامفهوم مصداق پیدا می‌کند. مردم ممکن است وجود «تک شاخ» را باور داشته باشند؛ اما کسی به وجود «اسب‌ها» دید باور گونه ندارد. بنابراین مردم می‌توانند وجود اسب‌ها را بدون حتی کوچک‌ترین تلاشی باور کنند؛ اما وجود تک‌شاخ‌ها نیازمند شرایط زمانی و مکانی خاص در گزارشی خاص خواهد بود.
به این ترتیب باور پدیده‌های پارانرمال به‌عنوان رفتاری پیشنهادی به معنی اعتقاد به رخ‌دادن آنهاست. موضوع مهم در این میان «باور وجودی این پدیده‌ها» است که روی رفتارهای فرد معتقد تاثیراتی می‌گذارد. مزیت تغییر دیدگاه از «باور به پارانرمال» به «باور به وجود پدیده‌های پارانرمال» در این است که به ما یادآوری می‌کند پدیده‌هایی وجود دارند که در یک طبقه بندی به نام پارانرمال قرار می‌گیرند. اما این به تنهایی ما را به قلب ماجرا نمی‌برد؛ مگر اینکه ما این پدیده‌ها را آن‌گونه که گزارش شده‌اند و از دید شاهدان و معتقدان به آنها بازنگری کنیم. از اینها گذشته، اگر معتقدان به آنچه ما فکر می‌کنیم باور دارند، باور نداشته باشند، آنگاه در درک باورهای آنها با شکست مواجه خواهیم شد.

 

تست پارانرمالی

در روان‌شناسی، ‌ میزان اندازه‌گیری باورهای پارانرمال، توسط «معیار باور پارانرمال» یا «Paranormal Belief Scal» سنجیده می‌شود. بیشتر مطالعات درباره این باورها از این طریق قابل مطالعه هستند.

PBS از طریق بررسی پاسخ‌های فرد به پرسش‌هایی در رابطه با اعتقاد به وجود جادوگران، احتمال خواندن ذهن و تله‌پاتی و قدرت پیشگویی آینده با دقت بالا میزان باور او را می‌سنجد. برای مثال پاسخ مثبت به احتمال وجود جادوگران نشان‌دهنده عقیده فرد به این موضوع است. البته ما امروزه می‌دانیم که جادوگران وجود دارند. من شخصا با چندین نفر از آنان برخورد داشته و در مورد مسائل مختلف هم صحبت کرده‌ام؛ اما این را نباید با داشتن نیروهای جادوگری این افراد یکی دانست که خود داستانی طول و دراز دارد. به همین ترتیب احتمال خواندن ذهن و تله‌پاتی هم وجود دارد. بسیاری از مردم تله پاتی را در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند. مثلا زمانی که می‌خواهند با کسی تماس بگیرند و در همان لحظه، آن فرد به آنها تلفن می‌زند. این مسأله در مورد پیشگویی آینده هم صدق می‌کند. بسیارند کسانی که می‌توانند آینده را در مورد آب و هوا یا بازارهای اقتصادی پیش‌بینی کنند، اگر چه آنان هم مانند طالع‌بین‌ها در بیشتر موارد اشتباه می‌کنند. به عبارت دیگر افراد می‌توانند به این مسائل باور داشته باشند، بدون اینکه به پارانرمال عقیده پیدا کنند. براساس PBS، مسائل دیگری هم وجود دارند که با آنها هم می‌توان به همین نحو رفتار کرد. مانند جادوی سیاه (که توسط انسان‌های واقعی انجام می‌شود)، حیات در سیارات دیگر (که امروز بسیاری از دانشمندان هم آن را باور دارند) و همچنین یتی و هیولای لاخ نس (حتی اگر فرد این دو را یک بوزینه نخستین و یک ماهی بداند که در این صورت، آن دو نیز موجوداتی زنده به حساب می‌آیند). به این ترتیب، گذاشتن طلسم نفرین روی یک فرد می‌تواند همان‌قدر محتمل باشد که خواندن ذهن افراد یا پیشگویی آینده، آن هم بدون داشتن دیدگاهی غیر عادی یا پارانرمال. به صورت خلاصه باور به وجود یا رخداد پدیده‌هایی از این دست لزوما به معنی باور داشتن به موضوعی پارانرمال و فراطبیعی نیست.

در حالت نخست این موضوع ممکن است روشن به نظر نرسد؛ اما به واقعیتی بنیادی‌تر اشاره دارد. باور به جادوگری، خواندن ذهن، پیشگویی آینده یا وجود هیولاهایی کرویپتوزولوژیک، تنها زمانی به‌عنوان یک باور پارانرمال معنی پیدا می‌کنند که با جهان دانش ما هم راستا نباشند. در واقع، اعتقاد به وجود یک پدیده پارانرمال، طبق تعریف، باور پدیده‌ای است که خارج از جریان عادی علم روز باشد.

با این حال، این لزوما به این معنی نیست که ما آنچه را باورمندان به آن اعتقاد دارند درک کرده‌ایم. از اینها گذشته همیشه دانشمندانی وجود داشته‌اند که ادعا می‌کردند این پدیده‌ها واقعی و با دانش روز نیز هم‌راستا و هماهنگ هستند. نیوتن و بویل که از چهره‌های سرشناس و از بنیانگذاران «انجمن سلطنتی» بودند به ژدیده‌های غیرعادی باور داشتند. حتی اخیرا بعضی برندگان جایزه نوبل مانند ویلیام کروکس، آلفرد راسل والاس و برایان جوزفسون نیز ادعا کرده‌اند که پدیده‌های پارانرمال واقعی و با علم روز جهان هماهنگ هستند.

 

رویداد ESP

مثال دیگر این ماجرا مربوط می‌شود به یک روان‌شناس مشهور بین‌المللی که در مقاله‌ای در مجله «ژورنال شخصیت و روان‌شناسی اجتماعی» شماره مارس ۲۰۱۱ مدارک جدیدی را برای اثبات وجود «ادراکات فرا حسی» یا «Extra Sensory Powers) ESP)» منتشر کرد. رسانه‌ها نیز همان‌طور که انتظار می‌رفت بیشتر از خبرهای دیگر به آن پرداختند. هر کسی که این مقاله را مطالعه کند، خواهد دانست که ESP در حیطه علم روز تعریف و بررسی می‌شود. از دیدگاه او اعتقاد به این پدیده لزوما به معنی داشتن دیدگاهی غیر علمی یا آن‌طور که برخی اصرار دارند «شبه علمی» نیست.
اگر ما به ماهیت باورهای مردم علاقه‌مند باشیم، نه آنچه باور دارند، آنگاه نیاز به پرداختن به جزئیات بیشتر خود را به ما می‌نمایاند. ولی اگر آنها به وقوع هر پدیده ساده‌ای (بدون توجه به آنچه به آن معتقدند) باشند، آنگاه به این سوال می‌رسیم که اعتقاد به چه چیز؟ اگر معیارهای باور مختلف را با هم مقایسه کنیم، بلافاصله خواهیم دید که آنچه به عنوان پارانرمال شناخته می‌شود در بین این اعتقادات بسیار نادر خواهد بود. به این ترتیب میزان مختلف باور در واقع میزان مختلفی از باور به چیزهای متفاوت خواهد بود. اما حتی اگر بتوانیم به PBS اطمینان کنیم، و تنها ESP و تله کینسیس یا حرکت دادن اشیا با قدرت ذهن را در نظر بگیریم، خواهیم دید که موضوع و هدف این باورها بسیار کلی هستند، نه مشخص. بنابراین هدف این باورها برای فرد چه می‌تواند باشد (مثلا زمانی که سوال می‌شود دقیقا به چه چیز می‌اندیشند؟) برای مثال در پاسخ به جمله‌ای که در مورد «خواندن ذهن» است، ممکن است اتفاقی مانند آنچه در ابتدای مقاله روایت کردم به ذهن او خطور کند. از این گذشته در چند سال اخیر، تعداد بسیار زیادی برنامه زنده روی صحنه و همین‌طور در تلویزیون اجرا شده‌اند. اگر کسی بر این باور باشد که تمام آنها بر اساس تکنیک‌های روان‌شناسی انجام گرفته‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که او به پارانرمال بودن آن پدیده معتقد نیست. اما اگر این باور بر این اساس باشد که رخداد مورد نظر نتیجه خواندن حرکات ریز چهره‌ای و زبان بدن نیست، آنگاه چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ در این صورت می‌توان نتیجه گرفت که با یک رویداد ESP روبه‌رو هستیم. بسیاری از مردم بر این باورند که این پدیده‌ها واقعی هستند؛ اما ممکن است پارانرمال نباشند. اما بسیاری از متخصصان بر این باورند که این پدیده‌ها اگر واقعی باشند، لزوما پارانرمال هستند. بنابراین آیا این افراد به پارانرمال معتقد هستند یا نه؟ مسأله این است که کسی نمی‌تواند بدون توجه به جزئیات آنچه باور شده در این مورد نتیجه‌گیری کند. همین‌طور امکان درک تصوری که افراد از آنچه می‌گویند باور دارند هم وجود ندارد. بنابراین بدون درک کلمات مشخص مواردی که موضوع باور هستند، مطالعه این باورها بسیار مشکل و پیچیده خواهد بود.

برای مثال در پاسخ به جمله‌ای درباره «حرکت اشیا از طریق قدرت ذهن» ممکن است فرد به یک ضربه خاص در زمین گلف فکر کرده باشد و اینکه چگونه توپ را با دقت و به صورت ذهنی به سوراخ انداخته و توپ هم دقیقا به همان صورت برای او امتیازی کسب کرده باشد. شاید هم فرد شعبده بازی را به یاد آورده باشد که دستیارش را در هوا معلق کرده بود. اگر فرد در مورد این پدیده مطالعه کرده باشد، شاید به یاد تجربیات و آزمایش‌های مشهور ویلیام کروکس بیفتد -که برای اولین بار به آزمایش در مورد تله کینسیس پرداخته و تا به امروز هنوز کسی قادر به توضیح کارهای او نیست-. به عبارت دیگر، فرد می‌تواند باور یا ناباوری خود را بر پایه دلایل ساده یا شاید هم بی پایه و اساس و از طرف دیگر با دقت فراوان و بررسی دقیق جزئیات و جنبه‌های مختلف یک پدیده بنا کرده باشد. اما مشکل اینجاست که «معیار باور پارانرمال» هیچ تفاوتی بین اینها قائل نمی‌شود. هر کسی می‌تواند بر اساس تجربیاتی که در گذشته از سر گذرانده به یک مسأله یا پدیده دید خاص و باور یا عدم باور داشته باشد. اگر ما به‌عنوان محقق بخواهیم باورهای خارق‌العاده را درک کنیم، آنگاه باید موضوع باور و آنچه را در مورد آن باور شده دقیقا شناسایی کنیم. این به معنی بررسی دقیق و همه‌جانبه تمام جوانب و جزئیات ماجراست. خبر خوب این است که هم اکنون مقدار بسیار زیادی داده برای بررسی وجود دارد؛ زیرا قدمت گزارش‌های پدیده‌های خارق العاده بسیار زیاد است. به همین ترتیب هم باورمندان و هم ناباوران دلایل بسیاری را برای باورهای خود آورده‌اند. به عبارت دیگر به راحتی می‌توان به عمق بسیاری از این ماجراها دست پیدا کرد.

البته آنچه مردم می‌گویند و آنچه به آن باور دارند لزوما نمی‌تواند یکسان باشد و یک رویکرد موثر برای درک این باورها نیازمند بررسی تاریخی پدیده‌های مشابه در زمان‌ها و مکان‌های مختلف خواهد بود. به این ترتیب مشخص خواهد شد آنچه گزارش شده و آنچه در مورد آن باور شده، دقیقا از چه ماهیتی برخوردار هستند و چگونه این اعتقاد شکل گرفته است. درنهایت این ممکن است دیدگاه شما باشد یا نه؛ اما اگر کمی بیشتر دقت کنید، شاید شالوده باورهای شما هم تغییر کند. هر چه باشد علم متد کشف حقیقت است، نه باورهای کنونی شما.

امیرمتین کباری بازدید : 80 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

جدول تناوبی

 

 

 

ویژگیهای جدول تناوبی

۱) عناصرجدول براساس افزایش عدداتمی دراین جدول مرتب شده است.

۲) جدول دارای ۱۸ ستون عمودی است که به هریک گروه گویند.

۳) جدول دارای ۸ گروه اصلی و ۱۰گروه فرعی می باشد.

۴) گروه های ۱،۲،۱۳،۱۴،۱۵،۱۶،۱۷،۱۸ را گروه های اصلی گویند.

۵) گروه ۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹،۱۰،۱۱،۱۲ را گروه های فرعی گویند.

۶) گروه یک اصلی را (به جز هیدروژن) گروه فلزات قلیایی گویند.(درلایه آخرشان فقط یک الکترون دارند)

۷) گروه ۲اصلی راگروه فلزات قلیایی خاکی گویند.(درلایه آخر ۲الکترون دارند)

۸) گروه ۷اصلی راگروه هالوژن ها گویند.(درلایه آخر ۷الکترون دارند)

۹) گروه ۸اصلی که همه گازهستند.همه راگازهای نادر،نجیب،کمیاب،خنثی.

۱۰) بیشترین عنصر مربوط به گروه سوم جدول یا یک فرعی است که دارای ۳۲عنصر است.

۱۱) درجدول تناوبی تعداد فلزات بیشتراز نافلزات و تعداد نافلزات بیشتراز شبه فلزات است.

۱۲) تنها فلزمایع دردمای صفردرجه جیوه است باعدد اتمی ۸۰

۱۳) دردمای ۲۵درجه دوفلز مایع،جیوه وفرانسیم هستند.

۱۴) تنها نافلز مایع بروم باعدد اتمی ۳۵ است.

۱۵) جدول دارای ۷ ردیف افقی می باشد که دوره یا تناوب گویند.

۱۶) دوره اول دارای ۲عنصر است: لیتیم،بریلیم

۱۷) تناوب دوم وسوم هریک دارای ۸عنصر است.

۱۸) دوره چهارم وپنجم هریک دارای ۱۸عنصر است.

۱۹) دوره ششم دارای ۳۲عنصراست.

۲۰) درهرگروه همه ی عناصر خواص شیمیایی مشابه دارند.

۲۱) درهردوره یاتناوب فقط یک لایه الکترونی پر میشود.

۲۲) ازبالا به پایین خاصیت فلزی افزایش می آید.

۲۳) ازپایین به بالا خاصیت نافلزی افزایش می آید.

۲۴) ازچپ به راست ازخاصیت فلزی کاسته وبه خاصیت نافلزی افزوده میشود.

۲۵) قوی ترین فلز فرانسیم(۸۷) وقوی ترین نافلز فلوئور(۹) است.

۲۶) ازچپ به راست درجدول،حجم اتم یاشعاع اتم کاهش می یابد.

۲۷) از بالا به پایین درجدول،حجم اتم یاشعاع اتم افزایش می یابد.

۲۸) جدول تناوبی به ۴قسمت و۳دسته عناصر تقسیم می شود.

۲۹) به دورترین لایه از هسته لایه والانس یا لایه ظرفیت می گویند.

۳۰) اگردرلایه والانس عنصری ۱،۲،۳ الکترون وجودداشته باشد آن عنصر فلز است بجز هلیم وهیدروژن

۳۱) اگردرلایه والانس عنصری ۴،۵،۶،۷،۸ الکترون وجودداشته باشد آن عنصرنافلز است.

۳۲) بااستفاده از این روش شبه فلزات مشخص نمی شوند اما می توان آن راباکلمه تاژ اسب است. که اسم آنها  Te- As- Ge- Sb- Si- B است.

۳۳) تمام عناصر تمایل دارند به حالت پایداربرسد وحالت پایدار به ۲شکل ممکن است:
الف) تنها دراطراف هسته یک لایه وجود داشته باشد ودرآن لایه ۲الکترون قرارداشته باشد.
ب) بیش ازیک لایه دراطراف هسته اتم وجودداشته باشد ودرلایه آخر ۸ الکترون وجودداشته باشد.

۳۴) ظرفیت تعدادالکترونهایی است که یک عنصر میگیرد یاازدست می دهد تابه حالت پایداربرسد وتعداد پیوندها رانشان می دهد.

۳۵) هیدروژن یک عنصرتک خانواده است زیرابرخی خواص منحصربه فرددارد مثلا هم الکترون می دهد وهم الکترون می گیرد ودر واکنش ها شرکت می کند.

۳۶) فلزات تمایل دارند الکترون ازدست بدهند وبه یون مثبت یاکاتیون تبدیل شود.

۳۷) نافلزات تمایل به گرفتن الکترون دارند وتشکیل آنیون یا یون منفی می دهند.

 

روش آسان یادگرفتن عناصر جدول تناوبی

امیرمتین کباری بازدید : 31 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

 ۱- تالس

 تالس ملطی درحدودسال۶۲۴پیش ازمیلاد درشهرمیلیتوس درایونیه(غرب ترکیه    امروزی) به دنیاآمد.پدروی اکسامیس ومادرش کلئوبولینه نام داشتند.تالس   فیلسوف مکتب ملطی بود واز اوبه عنوان آغازگر فلسفه ونخستین چهره ی علم یادمیشود.یونانیان اورادرشمارحکمای سبعه آورده اند.مشهور است تالس در ۹۰یا۸۰ سالگی،هنگامی که نظاره گر یک مسابقه ورزشی بوده است،ازشدت گرما وتشنگی و ناتوانی جان سپرده است. وی معتقد بود تمام مواد جهان از  آب تشکیل شده است. 

 

                                             

 


 

۲- نظریه ارسطو:

ارسطو ازفیلسوفان یونان باستان بود.اوکه یکی ازمهمترین فیلسوفان غربی به حساب می آید. اوشاگرد افلاطون وآموزگار اسکندرمقدونی بود.تالیفات اودرزمینه ها ورشته های گوناگون منجمله فیزیک،متافیزیک،شعر،زیست شناسی،منطق،علم بیان،سیاست،دولت واخلاق بوده است.ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از تاثیر گذاران فیلسوفان یونان باستان بوده است. این سه تن فلسفه اروپایی رابراساس فلسفه ماقبل سقراط یونان بنیاد نمودند. ارسطو فلسفه رابه عنوان دانش هستی تعریف می کرد. وی معتقد بود چهارعنصر آب وخاک وهوا و آتش تشکیل دهنده ی موادجهان هستند وبرای مواد چهار خاصیت درنظرگرفت: تر،خشک،گرم،سرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

۳- نظریه دموکریتوس (دموکریت):

دموکریت در تراس یونان متولدشد.سال تولد دموکریت راازاین جمله خوداوکه گفته((درهنگام کهنسالی آناکساگوراس،من جوان بودم)) حداقل ۴۳۰ تا ۴۶۰ پیش از میلاد حدس زده اند.دموکریت برای تحصیل دانش سفرهای بسیاری درسرزمینهای شرقی وجنوبی کرد.زمانی که مکتب اتم گرایی شهرت یافت،به آتن سفرکرد اما دموکریت میگوید که من آتن رفتم و هیچکس مرا نشناخت. درآتن مدتها به فلسفه دموکریت توجهی نشد. برنت می نویسد:(روشن نیست که افلاطون از دموکریت اطلاعی داشته باشد ولی ارسطو را خوب می شناخت.) دیوگنس لائرتیوس می نویسد که افلاطون چنان از دموکریت بدش می آمده که می خواسته همه کتابهای اورا بسوزاند.

   وی معتقد بود:

۱) همه ی موادجهان از ذرات کوچکی ساخته شده اند.

۲) این ذرات غیرقابل تجزیه هستند که از واژه اتموس برای آنها استفاده کرد.

۳) این اتم دارای جرم،حجم و شکل هستند.

۴) وی معتقد بود علت تفاوت درخواص مواد شکلهای متفاوت اتمهای آن است.

۵) این اتمها در خلا موجوددرجسم درحال حرکت هستند.

 


 

۴- نظریه رابرت بویل:

رابرت بویل در ۲۵ ثانویه ۱۶۲۷ درلیزمورکاسل متولدشد.وی شیمیدان،فیزیکدان،فیلسوف طبیعی و مخترع انگلیسی است. اگرچه فلسفه ی شخصی و پژوهشهای او آشکارا ریشه درسنّت کیمیاگری دارد،امروزه اورا به عنوان نخستین شیمیدان مدرن و پایه گذار شیمی جدید می شناسند.

وی درقرن ۱۷ به واژه عنصر اشاره کردکه همان مفهوم اتم درنظریه دموکریت را تداعی میکند یعنی ماده غیرقابل تجزیه

وی به دانشمند شکاک مشهوربود ودرکتاب خود با همان اسم دانشمندان را به مشاهده،فکر وبه ویژه آزمایش ودرنهایت نتیجه گیری توصیه کرد. توصیه او مورد توجه قرارگرفت ودرسال ۱۸۰۳ جان دالتون شیمیدان انگلیسی بانظریه اتمی خودگام مهمی برای مطالعه ماده وساختار آن برداشت.

 

 

 


 

۵- نظریه جان دالتون:

 

این دیدگاه که همه مواد ازذره های کوچکو تجزیه ناپذیری بنام اتم ساخته شده اند،نخستین بار ۲۵۰۰ سال پیش توسط دموکریت فیلسوف یونانی مطرح شده بود اما دالتون بااجرای آزمایش های بسیار ازنو به آن دست یافت. وی نظریه اتمی خود رادرنه بندوبه شرح زیر بیان کرد:

۱) ماده ساختار ذره ای دارد.

۲) این ذرات کروی توپر هستند.

۳) اتمها را نه میتوان به وجود آوردونه نه میتوان ازبین برد.

۴) اتمها را نمی توان شکست وبه اتمهای دیگر تبدیل کرد.

۵) اتمهای یک عنصر ازنظرخواص فیزیکی وشیمیایی یکسان هستند.

۶) اما خواص فیزیکی و شیمیایی یک عنصرباعنصر دیگرمتفاوت است.  

۷) از اتصال اتمهای عنصرهای مختلف ماده مركب بدست می آید.                                       

۸) دریک ترکیب شیمیایی مشخص نوع اتمها ونسبت اتمی وهمچنین نسبت جرمی آنها همواره ثابت است.

۹) دریک واکنش شیمیایی نوع اتمها وتعداد آنها تغییر نمیکند ولی نحوه اتصال آنها متفاوت است. (قانون پایستگی جرم)

 

      ایرادهای نطریه دالتون:

۱) مورد اول دالتون غلط است زیرا ذرات ریزتراز اتم p , n , e وبیش از ۲۵ ذره دیگر دراتم شناخته شده است.

۲) مورد دوم نیزغلط است زیرا امروزه ثابت شده است بیشتر فضای اتم خالی است و اتم دارای هسته کوچکی است.

۳) مورد ۳ و ۴ دالتون به علت وجود واکنشهای هسته ای غلط میباشد مثلا:ازواپاشی اورانیوم دوعنصر کریبتون و باریم بدست می آید.

۴) مورد پنجم دالتون به دلیل پدیده ایزوتوپ غلط می باشد.

  سوال: چه پدیده هایی با نظریه دالتون قابل توجیه نیست؟

جواب: به طورکلی هرپدیده ای که مربوط به بارالکتریکی باشد نمی توان آنرا توضیح داد. مانند:قوانین جدول تناوبی،الکتریسیته ساکن و جاری،پرتوزایی،پرتوی کاتدی و........

سوال: چه پدیده هایی با نظریه دالتون قابل توجیه است؟

جواب: هرپدیده ای که به ذره وابسته باشد با نظریه دالتون قابل توجیه است. مانند:تغییرحالت مواد،محاسبه جرم نسبی اتمها،قانون پایستگی جرم و..........

 

 


 

۶- نظریه تامسون:

     وی معتقد بود:   

۱) اتمهای همه مواد از ذرات ریزکه دارای بارالکتریکی منفی می باشد تشکیل شده است که تامسون آنرا الکترون نامید.

۲) همه موادخنثی هستند پس به اندازه بارمنفی دراتم ابرگونه ای ازبار مثبت وجوددارد.

۳) بیشتر جرم اتم به دلیل وجود الکترونهاست.

نکته) تامسون بارمثبت را ذره فرض نکرد.

- برای نظریه تامسون مدل کیک کشمشی یا هندوانه ای درنظر گرفته شد.

ویژگیهای مثبت نظریه تامسون:

۱) اتمها خنثی هستند. ۲) ماده ماهیّت الکتریکی دارد. 

۳) اتم ها از ذرات کوچکتری ساخته شده اند.

معایب نظریه تامسون:

۱) بارمثبت رابه صورت ذره درنظر گرفت. ۲) الکترون را ثابت فرض کرد.

۳) جرم الکترون را زیاد در نظرگرفت.

۴) پرتوزایی،ایزوتوپ،وجود هسته و وجود فضای خالی و... بانظریه تامسون قابل توجیه نبود.


آزمایش برروی پرتوی کاتدی توسط تامسون:

لوله پرتوی کاتدی لوله ای شیشه ای است که تقریبا همه ی هوای آن به کمک پمپ خلا خارج شده است. دردو انتهای این لوله یک قطعه فلز نصب شده است که به آن الکترود میگویند. هنگامی که یک ولتاژ بسیارقوی بین این دو الکترود اعمال شود، پرتوهایی از الکترود منفی(کاتد) به سمت الکترود مثبت(آند) جریان می یابد. بنابراین به آنها پرتوی کاتدی می گویند. این پرتوها براثر برخورد بایک ماده فلوئورسنت، نور سبزرنگی ایجاد می کنند.

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

آشنائی با ویژگیهای پرتوهای کاتدی:

 
۱- تامسون با قرار دادن پره ای سبک دربرابر این پرتو ودوران آن متوجّه شد پرتوی کاتدی ذره ای است ثانیا جهت حرکت آن ازسمت کاتد به سمت آند است.

                                                              

 

۲- تامسون باقراردادن این لامپ درمیدان الکتریکی مشاهده کرد پرتوی کاتدی به سمت قطب مثبت میدان منحرف میشود پس نتیجه گرفت پرتوی کاتدی دارای بارمنفی است.


 

 

 

 

 

 

۳- تامسون باقراردادن لامپ پرتوی کاتدی درمیدان مغناطیسی مشاهده کرد جرقه کاتدی عمود برمیدان مغناطیسی منحرف میشود.


 

 

 

 

 

 

 

 

 

۴- تامسون باقراردادن یک آند سوراخ درمقابل کاتد درحالی که درانتهای لامپ ماده فلورسانس مالیده شده بود نقطه نورانی سبزرنگی دقیقا مقابل کاتد مشاهده کرد پس نتیجه گرفت پرتوی کاتدی به صورت خط مستقیم حرکت میکند به شرط آنکه درمیدان مغناطیسی و الکتریکی نباشد.

               

 

 

۵- تامسون با عوض کردن الکترودها پرتوی کاتدی را مشاهده کرد پس نتیجه گرفت به وجود آمدن پرتوی کاتدی مستقل از الکترودهاست.

۶- تامسون باعوض کردن گاز درون لامپ تولید پرتوی کاتدی را مشاهده کرد وتنها نور لامپ تغییرکرده بود و نتیجه گرفت پرتوی کاتدی مستقل ازجنس گاز نیز می باشد. 

 

 

 


 

 

نظریه های رادرفورد:

 

وی با تابش پرتوی آلفا به ورقه های نازک طلا که ضخامت آن ۰۰۰۴/۰ سانتی متر که معادل ۲۰۰۰اتم طلا می باشد وعبور تعداد زیادی پرتوهای آلفا از ورقه ی طلا و تعداد کمی انحراف پرتوهای آلفا نظریه داد:

۱) بیشتر فضای اتم خالی است.(تعداد زیاد عبور پرتوهای آلفا)

۲) اتم دارای هسته است.(انحراف آلفا)

۳) هسته اتم بسیار کوچک است.(مقدار کم انحراف آلفا)

۴) جرم هسته اتم زیاد است.(انحراف آلفا نسبت به هسته)

۵) باالکتریکی هسته اتم مثبت است.(اگرزاویه انحراف کمتراز ۹۰باشد برخورد ولی اگر زاویه انحراف بیشتر از ۹۰باشد دافعه است.)

۶) الکترونها دراطراف هسته قرار دارند.

نکته ) مدل رادرفورد معروف به مدل اتم هسته دار است.

نکته ) رادرفورد مقداربارالکترون وپروتون رابرابر درنظرگرفت.

ایراد های نظریه رادرفورد:

۱) جرم اتم قابل محاسبه نبود زیرا نوترون کشف نشده بود.

۲) به چگونگی حرکت الکترون اشاره نکرد.

 

   آزمایش رادرفورد برروی طلا

 

 

 

 


 

 

 

 


 

- مشاهده ها و نتیجه گیری های رادرفورد را در جدول زیر آورده ایم:

 

مشاهده

نتیجه گیری

بیشتر ذره های آلفا بدون انحراف و در مسیری مستقیم از ورقه طلا عبور کردند.بیشتر حجم اتم را فضای خالی تشکیل می دهد.
تعداد زیادی از ذره های آلفا با زاویه اندکی ازمسیر اولیه منحرف شدند.یک میدان الکتریکی قوی در اتم وجود دارد.
تعداد بسیار اندکی از ذره های آلفا با زاویه ای بیش از۹۰درجه از مسیر اولیه منحرف شدند.اتم طلا هسته ای بسیار کوچک با جرم بسیار زیاد دارد.

 

 


 

نظریه بور:

 

۱) ایراد بوربه نظریه رادرفورد:الکترون ها باداشتن بارمنفی جذب هسته میشوند.

۲) بور تمام نظرات رادرفورد راقبول داشت بجز اینکه الکترونها بجای ثابت بودن اطراف هسته روی مدارهایی به دور هسته می چرخند.

 

 

 

 

 

 

 

 

نماد

نام

بار

کاشف

مقداربارالکتریکی

جرم نسبی

جرم واقعی(g)

جرم اتمی

e

الکترون

منفی

فارادی

19-1.602x10-

1

28-9.109x10

0.00055aum  

p

پروتون

مثبت

موزلی

19-1.602x10+

1840

24-1.673x10

1.0073aum

n

نوترون

خنثی

چادویک

صفر

1841

24-1.675x10

1.0087aum

 

 


 

نظریه شرودینگر (امروزی)(مدل لایه ای،پیازی،اربیتالی،ابرگونه)

 

۱) الکترونها مانند یک توده ابر کامل بصورت لایه های مختلف درفاصله های مختلف به دور هسته درحال چرخش اند.

۲)  ۷لایه برای اتم درنظرگرفت.

۳)  لایه ها به ترتیب ازداخل به خارج (ازچپ به راست)

                           K - L - M - N - O - P - Q 

۴) او برای اتم مدلی لایه فرض کرد.به طوریکه تعداد الکترون ها درهر لایه ازفرمول n2×۲ مشخص میشود.(nشماره ی لایه است.)

 به طوریکه لایه اول دارای ۲الکترون،لایه دوم دارای۸الکترون،لایه سوم دارای۱۸الکترون،لایه چهارم دارای ۳۲الکترون،لایه پنجم دارای۵۰الکترون،لایه ششم دارای۷۲ الکترون و لایه هفتم دارای ۹۸ الکترون است.

 

 


 

عکس دسته جمعی دانشمندان شیمی و فیزیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانشمندان حاضر از راست به چپ:

ردیف اول نشسته: اوون ریچاردسون (نوبل فیزیک 1928) - چارلز ویلسون (نوبل فیزیک 1927) - چارلز گویه - پل لانگه‌وین - آلبرت اینشتین (نوبل فیزیک 1921) - هنریک لورنتز (نوبل فیزیک 1902) - ماری کوری (نوبل فیزیک 1903 و نوبل شیمی 1911، توجه کنید، خانم ماری کوری، تنها دانشمند زن این گروه تنها دانشمندی است که دارای دو جایزه نوبل در فاصله زمانی کم است) - مکس پلانک (نوبل فیزیک 1918) - اروینگ لنگ‌مویر (نوبل شیمی 1932)

ردیف دوم نشسته: نیلز بوهر (نوبل فیزیک 1922) - مکس بورن (نوبل فیزیک 1954) - لوییس دی‌بروگلی (نوبل فیزیک 1929) - آرتور کامپتون (نوبل فیزیک 1927) - پل دیراک (نوبل فیزیک 1933) - هنریک کرامرز - ویلیام براگ (نوبل فیزیک 1915) - مارتین نادسن - پیتر دبیه (نوبل شیمی 1936)

ردیف سوم ایستاده: لئون بریلوئین - رالف فاولر - ورنر هایزنبرگ (نوبل فیزیک 1932) - ولفگانگ پائولی (نوبل فیزیک 1945) - ژولز امیل ورشافلت - اروین شرودینگر (نوبل فیزیک 1933)- تئوفیل دی‌داندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- امیل هنریوت- آگوست پیکارد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام موضوع رامی پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 87
  • بازدید ماه : 46
  • بازدید سال : 2,925
  • بازدید کلی : 15,884